سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعر و موسیقی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

شهر درد

شهر درد

اومدم تو شهری که خواب بودم

واسه دیدن تو بی تاب بودم

اومدم جایی که تکرار شدم

با تو در حریم مهتاب بودم

باز گذشت خیال دلگیر شده

روزی که غریب و شبگیر شده

گرم این راهی که آغاز نداشت

هر قدم سخت و نفس گیر شده

آسمون فرصت بارونی نداشت

ماه شب شوق چراغونی نداشت

اونکه گفت دنیا رو عاشق می کنه

روز خوب و گرم و آرومی نداشت

گفتی احساس دلم راست میگه

از تو و قلبی که تنهاست میگه

دوس داره عمرشو شن زار باشه

از دلت که مثل دریاست میگه

باورم شد که دلم صید شده

اسم من تو دفترت قید شده

ساده بودم خبر از رحم نبود

پیش اون که آخرین بیت شده

حالا جمله جمله تکرار میشم

گرم این رونق بازار میشم

چی میشه منم بشم مثل همه

وقتی با شما گرفتار میشم