سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعر و موسیقی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

مست تو

سرمست

می خواستم و نخواستی با تو باشم

نخواستم و تو خواستی من نباشم

گذشتم و بی تو شدم روونه

حسرت تو،وقتی نخواد بمونه

به رگ زدم،خنجر بی خیالی

حالا شدم یه مستِ لااُبالی

دیگه برام از تو یه قصه باقی

منتظر سلام و نوش ساقی

شدم یه مست لااُبالی که باز                میگه بیا با غربت من بساز

یه دائم الخمری که جون نداره             از تو دیگه جایی نشون نداره

بریز بازم این استکان و پُر کن

خالی بکن،وجودمُ تو خالی

بذار به مستی برسم دوباره

تا بدونم فقط یه جور خیالی

خراب این دلم هنوز مسافر

مقصد تو مرگ منو نشون داد

ساقی بریز که رفتنش عذابه

میخوام که آروم بگیرم با فریاد

شدم یه مست لااُبالی که باز                میگه بیا با غربت من بساز

یه دائم الخمری که جون نداره             از تو دیگه جایی نشون نداره