سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعر و موسیقی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

غزل

سلام

امیدوارم حالتون خوب باشه

امروز یه غزل میزارم،البته اگه بشه اسمش رو گذاشت غزل

صادقانه

ز کوه و دشت و چمن آیه آیه می خوانم

              وز این طبیعت زیبا ترانه می خوانم

چو بنگرم به چمن وصف خود در آن بینم

              چو بشنوی سخنم عاطفانه می خوانم

منم که از غم و اندوه کم نمی دانم

          بر این شدم که به بالین شبانه می خوانم

بمُرد لیلی و مجنون و خاک شد غزلش

             ولی من از پَس آن عاشقانه می خوانم

کسی که بر من مسکین نظر بیندازد

                چو بنگرد که منم عامیانه می خوانم

شگفت بر من و این ساده بودنم امشب

                  چو استخاره بگیرم میانه می خوانم

نگویم از غم هجران یار چون گفتم

                 کزین به بعد ز دلم سالیانه می خوانم

بنازم آن شب و روزی که ساقیان بودند

              شراب خوردم و چون لوطیانه می خوانم

و حال بین که زمانه مثال رودی خشک

                    منم که می خوانم غازیانه می خوانم

نگاه کن تو به دنیا که وحشت است و نفاق

                     ولی بدون هراس شادیانه می خوانم

هنر نه اینکه منم کین هنر که نزد شماست

                     منم کناری ام و مخفیانه می خوانم

 


صاحب العصر

سلام

ولادت با سعادت امام شیعیان حضرت مهدی(ع) را به تمام مسلمین تبریک میگم.

صاحب الزمان

دل فدای تو

جان برای تو

عشق حیدری

در رَگای تو

از دلم مَرو

دل شود سیاه

جان مادرت

فاطمه بیا

مهدیه حسین

مهدیه علی

مهدیه دله

دختر نبی

جمله جان من

میرود ز دست

گر تو بنگری

این همیشه مست

ساقیا بیا

روح من ببر

این دل مرا

جمله گی بخر

مهدیه حسین

مهدیه علی

مهدیه دله

دختر نبی

در بهشت عشق

جاودانه ای

حرمت دلی

یک بهانه ای

رهنمای من

ادعای من

گوش بده بگم

کربلای من

مهدیه حسین

مهدیه علی

مهدیه دله

دختر نبی

 


چشماتو باز کن اینبار

خدایا

بر ما چه میگذرد؟

دنیا را از برای چه می بینیم؟آخرت کجاست؟

غربتی در نهان با هویداست.

امیدی در بازگشت هست؟

زیر و رو کن ببین چیست!؟

عجب دنیایی؟

چشماتو باز کن اینبار

ببین چه دنیاییه

لذت ببر یا بِرَنج

راستی عجب جاییه

دنیا رو زیر و رو کن

چی هست به جزء وسوسه

زمین و آبپاشی کن

بگو چقدر بی کسه

عالم و نقاشی کن

ببین چها می بینی

با رنگای مختلف

چه چیزا یاد می گیری

حروم حلاله دنیا

معنی دیگه نداره

مردونگی مردی نیست

نامردی افتخاره

تلاش ما آدما

زحمتمون به پوله

رفاقتا رفته او

خواب هوس می مونه

دنیا قشنگ و زشتش

از ما و از دل ماست

چون و چرا نداره

هر روز مثل فرداست

 

 

 


ادبیات

سلام خدمت دوستان عزیز

امروز یه ترانه ای گذاشتم که می خوام نظرات شما رو در مورد چنین ترانه هایی بدونم.

بله بفهمم آیا گفتن چنین لغاتی در شعر درسته یا خیر...؟

لطفا نظر یادتون نره

زبان

عشق دروغ و فاسدت

بخوره توی اون سرت

یادته گفتی عاشقی

گفتی منم تاج سرت

لال بشه این زبون تو

نیش کشنده ای داره

دلم نفهمید هوسه

کلاه سر ما میزاره

خراب شه اون لحظه ای که

گفتی منو تو با هَمیم

غرق غرور و افتخار

راستی ببین چقدر خریم

صداقت و عاطفه شو

داده به باد هرزگی

امید دارم بمیره اون

که گفت فقط دل دادگی

ریز و درشت تو منم

من نباشم در به دری

کجا می خوای بری آخه

فکر می کنی کم میزاری

تو مجلسای شوم و زشت

دنبال عیش و وسوسه

ذلیل و خوار و بد شدی

همین قدش برام بسه

هیچی نگو،حرفی نزن

آبرومو دادی به باد

خدا خدا خدای من

برس به داد،برس به داد


ضیافت

سلام امروز با یکی دیگه از شعرهام به روز میشم

راستی خواهش می کنم که اگه اشکالی در شعر هست بگید.

مهمان

ضیافت امشب تو

بخاطر دل منه

دلی که ذره ذره شد

دلی که آسون می شکنه

تو این ضیافت بزرگ

آدمای مجللش

همه به غیر از خود من

میشن رفیق و همدمش

صورت ما سیاه شده

زندگیمون تباه شده

اونی که عاشقش بودم

بی شرم و بی حیا شده

بازم می خواد گلوی من

بخونه از نگاه اون

بازم می خواد پیشش باشم

آروم و خوب و مهربون

نمی دونه که دیدمش

با هر کسی رقم زده

نمی دونه خودم دیدم

که آبرومو می بره

صورت ما سیاه شده

زندگیمون تباه شده

اونی که عاشقش شدم

بی شرم و بی حیا شده

بازم گذشته از منو

این نغمه های غربتم

بازم میگم که بی خیال

من می مونم با حسرتم


بدترین

سلام خدمت تمام دوستاران هنر بخصوص شعر

یکی دیگ از ترانه هامو میزارم شاید خوشتون اومد.

افسوس

چقدر بده که توی خانواده

نباشه عشق و خوبی و اِراده

چقدر بده که زندگی ها شده

مثال اون ابرای پاره پاره

چقدر بده نداشتن کسی که

بفهمه حرف این دل بیچاره

چقدر بده تو این روزا پول و مال

واسه همه آخر اِنتظاره

چقدر بده آدما یاقی شدن

راهی که مونده واسمون فراره

چقدر بده که مادری برنجه

پدر برای اون چه بی قراره

چقدر بده که دلبرا بی وَفان

ولی ته قلب اونام زلاله

چقدر بده یه پادشاه ندونه

حکومتش فاسد و اشتباهه

چقدر بده صحبت از خیانت

آخر حق آخر اتحاده

چقدر بده شب شده یک تخیل

روشنی ها هیچ مزه ای نداره

چقدر بده کشته شده صداقت

دروغ شده اندازه ی ستاره

چقدر بده که آدما می میرند

اعمالشون هم پاک و هم گناهه


کاش میشد اما نمیشه

سلام

امروز با یه شعر خوب وبلاگم رو به روز می کنم

ای کاش...؟

کاشکی که آسمون دنیا بازم آبی بشه

کاش دوباره شب ما یک شب مهتابی بشه

کاش دیگه تانک و نفربر،زره و گوله و توپ

توی زندگی نباشه،آخر بازی بشه

خبر مهم دنیا شده مرگ آدما

دیگه آدم نمی مونه تا کسی رازی بشه

همه جا خاکه و سنگه،همه جا حسرت جا

کاشکی خاکی نباشه دنیا همه کاشی بشه

آدما مثل همن،زخم زبون هی میزنن

کاش میشد به جای زخم،یه خورده دلداری بشه

ما داریم به جون هم می افتیمو هیچ کسی نیست

بتونه نفس باشه،رونق خود داری بشه

چاره نیست،سیاسته که آدما رو میکُشه

کاش میشد قانونشون ضد دغلبازی بشه

آخر زمان میگن میرسه اما کی آخه

وقتی که دنیا پر از وحشت خود کامی بشه

همه جا ماتم و غصه تو دلا پینه زده

کی میشه که زندگی باز دوباره شادی بشه

آرزوم آخر به قبرستون و ما هم که میریم

اما کاشکی بعد ما بازم سرافرازی بشه

نظر یادتون نره




ترانه

اینم یه ترانه های جدیدم:

قاصد

قاصدک خبر چی داری

چه خبر از اون که رفته

تو که سال و ماه نداری

میگذری هفته به هفته

قاصدک چه حالی داره

با کی همزبونه امروز

هنوزم فکر غماره

راستی بازنده یا پیروز

شنیدم داره می بازه

شنیدم کارش تموم شد

اونی که محرمه رازه

زندگیشس رفت و حروم شد

قاصدک راستی ببینم

خوشکلیش کیا رو کشته

نگی بش که من غریبم

یاد ما رو دیگه شسته

چه خبر از خانواده اش

هنوزم میگن که هیچم

بگو محکمه اراده اش

واسه هر مهره ای پیچم

قاصدک راستی نگفتی

اون که خواست آخر رسید بش

چشم به چشمش تا می افتی

بود همش صحبت و حرفش

قاصدک از منه خسته

برسون ارادتم رو

بگو اون دلش شکسته

روز و شب عبادتم رو


خشم من

از خدامه

من می خوام دنیاتو آتیش بزنم

من می خوام که آبروتو ببرم

من می خوام که اون نگاه هرزه تو

با تکلم نگاهم بدرم

من می خوام هستی تو ساقط بکنم

من می خوام خونتو،تو شیشه کنم

من می خوام که استخون تنتو

بشکنم جدا از اون ریشه کنم

من می خوام خدا بهت رحم نکنه

من می خوام زندگیتو تباه کنه

من می خوام بیفتی رو پاهای من

بگی پسته اونی که خطا کنه

من می خوام آرزوهاتو چال کنم

من می خوام دوباره قیل و قال کنم

من می خوام کابوس و خوابت یکی شه

من می خوام قیامتی به پا کنم

من می خوام زندگیتو سیاه کنم

من می خوام لباتو بی صدا کنم

من می خوام ثابتِ این دلم بشه

مرگته،بازم برو بیا کنم

من می خوام نامردا دورت بکنن

من می خوام که توی گورت بکنن

من می خوام با خنجرای تیزشون

بریزن دورت و کورت بکنن

من می خوام شب تو خیابون بمیری

من می خوام طلوع فردات نرسه

من می خوام روشنی با تو قهر کنه

از لبات ناله و فریاد برسه

من می خوام سقوط تو حتمی بشه

من می خوام مردن تو قطعی بشه

من می خوام تو ساز و آهنگ صدام

دوباره اسم تو خط خطی بشه

آره می خوام چون که نامرد و بدی

تو قمار بازیه عشق سوخته دلت

نمی دونم چرا ترکم می کنی

نمی دونم چیه درد و مشکلت!؟

دوستان عزیز شما جدی نگیرید،شاعریه و هزار...