سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعر و موسیقی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

تولد شوم

از خود جدا مانده ام و کمیاب تر از آنم که جستجویم کنند.میدانم آشوب این گسستن آخر گریبان مرا می گیرد.

من گم کرده ای دارم که خود هستم...

با سلام به دوستان و هنرمندان عزیز و گرامی.باز هم ترانه ای از سکوت خود فاش میکنم تا شاید مرهمی بر زخم خویش گذارم.

توّلد مرگ

تو حکایت دروغ زندگی،پا گذاشتم بدون مقدمه

باز شده چشمای تیره بخت من،تو حصار احتمال و واهمه

کودکی که مقصدش حقیقتِ،همه میگن بی گناهِ طفلکی

اومدم تو سرنوشت ناشناس،نقش من بازیگر عروسکی

حالا من اضافه مثل یک نفس،حبص این دقیقه های مرده ام

توی این گنگیِ خواب آلود شب،تنم و به زخم غم سپرده ام

دست و پا بسته برای مادرم،که میخواد مرز سکوت و بشکنه

میخواد از اینجا بره بدون من،میخواد آزادی رو فریاد بزنه

آره اون منو سپرد به کوچه ها،کوچه هایی که عمیقِ خاطره است

توی هر زمزمه هاش مردای مرد،توی هر خونه زنای باکره است

یه سبد بود و یه نامه و بود و من،یه خدا بود و ستاره های شب

لحظه از گریه امونم نمیداد،یاد اون لا لایی های لب به لب

حالا من اضافه مثل یک نفس،حبص این دقیقه های مرده ام

توی این گنگیِ خواب آلود شب،تنم و به زخم غم سپرده ام

دست و پا بسته برای مادرم،که میخواد مرز سکوت و بشکنه

میخواد از اینجا بره بدون من،میخواد آزادی رو فریاد بزنه

می دونم گذشته اون گذشته ها،شب مهتابی هنوز تو یادمه

شبی که ستاره ها رو خط زدم،راستی اون نامه هنوز کنارمه

میخونم با یاد مهر مادری،میریزم اشکای دونه دونه مو

نمی دونم تو کجایی تو کجا،چیکارش کنم دلِ دیوونه مو

حالا من اضافه مثل یک نفس،حبص این دقیقه های مرده ام

توی این گنگیِ خواب آلود شب،تنم و به زخم غم سپرده ام

دست و پا بسته برای مادرم،که میخواد مرز سکوت و بشکنه

میخواد از اینجا بره بدون من،میخواد آزادی رو فریاد بزنه


حقیقت

می نویسم از حقیقتی که آزمونش شکستن قلب من بود و ژرف اندیش است پایان سکوتی تلخ...

 

حقیقت

گفته بودی میرم اما،نتونستم بپذیرم

خودمو گول زدم انگار،تو نگاه تو اسیرم

وعده داده بودم انگار،به دلم همیشه هستی

اما خیلی ساده رفتی،رفتی و منو شکستی

اون همه علاقه مرده،با تو من کاری ندارم

لایق خوبی نمیشی،نمی خوام باشی کنارم

سهم تو همیشه دوری،از یه عشق پاک و خوبه

تو برام معنی نداری،وقت تندیس غروبه

برو که با رفتن تو،نمی لرزه هیچ صدایی   

                          هیچ دلی غم نمی گیره،با تکلم جدایی

هیچکی هیچ جا نمی میره،اگه باشی یا نباشی

                           هر ترانه ام اینو میگه،بهتره بری جدا شی

گفته بودم بی تو هرگز،زده بودم به خیالم

از حقیقت گم شدم من،دیگه مرد اون شور و حالم

هک شده بود روی قلبم،رخش پاک اون نگاهت

باورم بود تو رو دارم،با دو دست پر گناهت

خسته بودم ولی بودی،تکیه گاه خستگی هام

من که تنها بودم اما،با تو تنها تر تنهام

میرسه یه روز یه بازی،تو رو جایی جا بذاره

با یه رنگ و بوی تازه،بشی بازیچه دوباره

 

در ضمن دوستان گلم تکسی از بی باک به اسم خیابون های شهر من رو به شما پیشنهاد می کنم

گوش کردنش شاید اثری بگذاره روی اینده ای تازه تر

موفق باشید


مادر

من نعمتی از خداوندم...

فرزندی که پاک متولد میشود و در دامان پر مهر مادر پرورش می بیند،من،منِ حقیقتم.

مادر:

با وجود تو آسودگی زمان را به لبخندی هدیه می کنم و قد کشیدن خود را آسمانی می بینم،تو تندیسی از مهر و وفاداری هستی و شهادت میدهم مقدس تر از تو نمی جویم،تو خداوند مرا شناساندی...

مادر

دست مهربونیات روی سرم،پیش تو همیشه فصل آخرم

چشمای تو پُر آرامش من،عاشقانه عاشق تو مادرم

چه پسندیده نگاه خوب تو،منو معصوم همیشه می کنه

چه غریبونه دل غریب تو،راه خستگی رو پیشه می کنه

همه جا مرهم زخم این تنم،همه جا پناه دلواپسی هام

همه جا رفیق خوب لحظه ها،همه جا تنها کس بی کسی هام

می نویسم از تو ای همیشه سبز،ای تو واژه واژه ی ترانه هام

مادرم تاج سرم،بال و پرم،با تو شروع عاشقانه هام

هم صدای آرزوهای توأم،شب نشین غصه های من توئی

لذت امروز و فردای توأم،تنها یار لحظه های من توئی

همه جا مرهم زخم این تنم،همه جا پناه دلواپسی هام

همه جا رفیق خوب لحظه ها،همه جا تنها کس بی کسی هام


دختر جهنمی

میخوام از همه فرار کنم،میخوام برم و برم و برم

آره حالم از این موندن بی فایده به هم میخوره،هیچکس پیدا نمیشه که قدر منو بدونه،هیچکی نیست که فکر کنه منم آدمم،منم زندگی دارم،شعور و شخصیت دارم،لعنت به این دنیا که فقط خودشو می بینه،لعنت به من...

اینا حرفایی بود که دختری تو نامه نوشته بود،ولی فکر نمی کرد آخرش چی میشه؟؟؟

خواستم ترانه ای براش بگم اما دیدم با rap بهتر میخونه

دختر فراری

مث سیب سرخ و مث خیار سبزی          دختر خودت بگو چند و چقدر می ارزی؟

مث آلبالو ترش و مث هلو خوشکلی        ولی با این همه حرفا هنوز پُر مشکلی

آره دختری،لطیفی و شیرین زبون و نازی     آره واسه گرگای جامعه همیشه نیازی

خونه بدِ،پدر بدِ،مادر بدِ،تو خوب باش       فراری بودن چه فایده،مبارزه بکن باش

دلواپس کدومشی؟اینکه نمونده مهلتی       یا اینکه مثل هرزه ها،یه زن بی لیاقتی

جامعه رو ندیدی با گرگای درنده مگه؟    فکر میکنی فراری شی میبره بازنده مگه؟

درسته که مشکلات خانوادگی زیاده    درسته که هر کی تو دلش یه گفته هایی داره

میدونم طعم نون و ماست واسه تو کباب نمیشه        

میدونم گریه های شب رویاهای خواب نمیشه       

مسلمه جیب خالی خیلی حسرتا می کِشه      

این معلومه بعضی حرفا خود آدم و می کُشه          

درسته که یه وقتایی محرم رازی نداری                 

 درسته که بعضی شبا میشینی غصه شماری

شاید توی تنها بودن یه موقعا زاری کنی   

شاید بخوای با تیغ صورت تراشی بازی کنی

اما آخرش چی میشه؟نوبت رهایی حالاست؟         

چرا ناامید شدی زود،هنوز خدایی اون بالاست

منو این دله دیوونه،داد و فریادای خونه،حسرت یه آشیونه

کسی با من نمی مونه،خدا خودش خوب میدونه،منو این دله دیوونه

آره تو پارکا جایی واسه خواب شما نمونده         

دستشوئی ها پُر شدن و کارتون خوابه پیچونده

گفتی فرار میکنی و با پسره پر میزنی                 

فکر نمی کردی یه روزی به هرزگی سر بزنی

تاجر دخترِ،آره همون شبگرد کوچه ها    پس فردا باز توی دبی عبدالمالک با بچه ها

نکنه حیا رفته و آبرو قِی شد تو چشات  

میخوای تن فروشی کنی،اینطوری بری امارات؟

خونه بدِ،چون پدر و برادرت غیرت دارن؟   چون نمی تونن پیه بی غیرتی به تن بمالن؟

چون میدونن اون پسره دنبال ناموسِشونه  

چار تا پیرن بیشتر پاره کردن اینو خوب میدونن؟

چون میدونن عاشقیِ تو فقط یه جور هوسه       

یا میدونن آخرش به بی آبروئی میرسه؟

اینا رو تو درک نمیکنی و میگی آزادی        آزادی تو این شده میدونم سر به بادی

منو این دله دیوونه،داد و فریادای خونه،حسرت یه آشیونه

کسی با من نمی مونه،خدا خودش خوب میدونه،منو این دله دیوونه


تکس

Rap

دستات هنوز تو دسِ ابلیسه،چشمات پر اشک و خونه هنوز خیسه

پاهات از قدم زدن دیگه افتادن،کیا اومدن و جلو ملیتت پُز دادن

یه عده که از خودشون هیچ چیزی نداشتن؟

یا اونا که رو حقوق بشر پا گذاشتن؟

یا نکنه اونا که گفتن بمب اتم مال ماست؟

یا اونا که کشت و کشتار براشون حکمی از خداست؟

ملیت اونا چیه؟از نژاد ژِرمنه؟            گفتن انگار جهان سوم،نگفتی اون با منه؟

اونایی که تو قرنشون ندارن یه نام اصیل؟

یا اونایی که حقه هاشون واسه ما شده فسیل؟

از ته دل داد بزن و بگو هم وطن منی            بدون ایران نمیخوام نه گوشت و نه پوست و تنی

یه دل و صد تا گلایه،یه تن و هزار تا سایه

یه غرور توی وجودم،سرزمینم هست و بودم

بنویس برای دنیا،چه تو بیداری چه رویا

سرزمین پاک شیران،افتخارم مرز ایران

آره سرمشق بگیر از تندیس داریوش            یا از فرهنگ ما بالا ببر ذهن و عقل و هوش

یا با کتابای سعدی بیا عبرت بگیر               یا با دار و الشفای بوعلی حکمت بگیر

به ما گفتی تروریسم مگه ما آدم کُشیم؟

مگه ما میخوایم تو جهان همیشه اول باشیم؟

آره ما گفتیم اولیم ولی از عقل و منطق

چرا تو دامن ماهواره ها می کنی هق هق؟

ما رو تهدید نکن بیا یه کم درستکار باش         از خواب خوشی که ساختی بپر تو بیدار باش

هوشیار به تو میگم اینو،تا خوب گوش کنی      بهتره ساده از ذهنت ما رو فراموش کنی

ایرانی هر جا که باشه افتخارش وطنشه           نجابت قلبای پاک و غیرت بدنشه

تا آخرین نفس که برام تو سینه باقیه               میگم ایران وجودمه،همین برام کافیه


مست تو

سرمست

می خواستم و نخواستی با تو باشم

نخواستم و تو خواستی من نباشم

گذشتم و بی تو شدم روونه

حسرت تو،وقتی نخواد بمونه

به رگ زدم،خنجر بی خیالی

حالا شدم یه مستِ لااُبالی

دیگه برام از تو یه قصه باقی

منتظر سلام و نوش ساقی

شدم یه مست لااُبالی که باز                میگه بیا با غربت من بساز

یه دائم الخمری که جون نداره             از تو دیگه جایی نشون نداره

بریز بازم این استکان و پُر کن

خالی بکن،وجودمُ تو خالی

بذار به مستی برسم دوباره

تا بدونم فقط یه جور خیالی

خراب این دلم هنوز مسافر

مقصد تو مرگ منو نشون داد

ساقی بریز که رفتنش عذابه

میخوام که آروم بگیرم با فریاد

شدم یه مست لااُبالی که باز                میگه بیا با غربت من بساز

یه دائم الخمری که جون نداره             از تو دیگه جایی نشون نداره


عشق من

من پنجره ای باز می کنم و عشق را فریاد می کشم،شاید نهال زندگی در من بار ور شود...

سلام

سلامی گرم به اندازه ی تمام لحظات پاک زندگی،امیدوارم همیشه لبخند بر لبهای سرخ شما پدیدار باشه.

باز هم با ترانه های جدید در خدمت شما هستم.

فریاد خاموش

به یاد تو دلِ من،شعله کشیده انگار

هوای با تو بودن،شبِ خدانگهدار

بازم به یاد چشمات،گریه شده بهونه

غم نبودن تو،اشکای دونه دونه

دوباره خاطراتت،به اوج من رسیده

دوباره دوریه تو،امونمُ بریده

چیزی برام نمونده،جز یه نفس تو سینه

کاش می تونست که بازم،به عشق تو بشینه

برو که بی نیازی،از هر چی با تو بودم            اما به عشقت شبُ،آتیش زدم سوزوندم

از تو گلایه دوره،غریب این عذابی                شب پُرِ شعل? من،وقتی که توی خوابی

سو سوی این دو چشمام،به آخرش رسیده

این دل دلشکسته،نفس نفس بریده

فردا رو من نمیخوام،این شب بزرگ و خوبه

 تنهاییه من انگار،به تلخیه غروبه

بوسه بزن به خورشید،که کار من تمومه

دیدن تو دوباره،تموم آرزومه

بازم خدانگهدار،ای احتیاج بودن

تموم سادگیمو،به زیر پات کشوندن

برو که بی نیازی،از هر چی با تو بودم            اما به عشقت شبُ،آتیش زدم سوزوندم

از تو گلایه دوره،غریب این عذابی                شب پُرِ شعل? من،وقتی که توی خوابی

با آرزوی موفقیت


گفتم نرو

با تو تا همیشه

به نفس نفس من افتادم ولی،کسی نبود یاری کنه

توی اقیانوس چشمای شما،منو دلداری کنه

داشتم از دست میدادم دست تو رو،دستامو هیچکی نگرفت

هیچکسی نگفت که اون مسافره،ازم هواداری کنه

کسی نبود بهم بگه

پریه دریایه من،دختر رویایه من،ماه تماشایه من

                                        داره بهم میگه برو،میگه برو

کسی نبود بهم بگه

پرند? باغ دلم،امید و حل مشکلم،بانوی خوب و خوشکلم

                                          داره بهم میگه برو،میگه برو

صحبت یکی دو روزِ مگه نه؟

دله من باید بسوزِ مگه نه؟

چی میخوام از تو به جز خود تو رو

چشم به در باید بدوزِ مگه نه؟

عاشق همیشه عاشقت منم

نغمه و شعر دقایقت منم

باید اینو بدونی تو عاشقی

تا همیشه مرد لایقت منم

کسی نبود بهت بگه

عاشق و دیوون? تو،رفیق دیرین? تو،مست غزل خون? تو

                                           داره بهت میگه نرو،میگه نرو

کسی نبود بهت بگه

اونی که آرزوش توئی،هر جایی رو به روش توئی،دنیا و آبروش توئی

                                              داره بهت میگه نرو،میگه نرو،میگه نرو


قربانی

قربانی

اینجا خنده ها چرا هیچ جوری معنی نمیده

مامانی به دخترت بگو چرا نفهمیده

مامان این خونه مال کدوم رفیق و دوستته

اینجا که مَردن همه کدوم یکی رفیقته

مامانی روسریتو چرا داری در میاری

چرا دورت پر شده از اسکناس هزاری

مامانی چرا همه نگاهشون به چشمته

اون یکی چرا داره داد میزنه که عشقته

تو میای بهم میگی دختر ناز بونه نگیر

یا برو بخواب یه جا یا که همین گوشه بمیر

مگه من خونه ندارم مگه بابا خونه نیست

که باید اینجا بخوابم جام تو آشیونه نیست

       آی غریبه مرد بی شرم این حیا نیس این دروغه

            ای پلیدی ای سیاهی این چراغی بی فروغه

مادر من نشو جلاد،نشو جلاد دله من

با نشستن پیش مردا نشو امشب قاتله من

من می خوابم تو بیداری اما بیدار دلت باش

وقتی که چشمامو بستم کمی فکر دخترت باش

      آی غریبه مرد رحم این که می بینی منم من

             سینه باز و لاک قرمز با لبای سرخ منم من

      بی حیا با تیغ چشمت ببر این گلوی ما رو

             پست بی غیرت بپوشون امشب آبروی ما رو


پیر عصا به دست

عشق  عشق  عشق

 نهایت وجود آدمی در تنهاترین لحظه ها از عروج ذهن تا باور خیال

 ثبت بی کسی در آخرین وداع در قلب کسی که همیشه در تنهایی ها با تو بود و عشق را به تو هدیه کرد

                تو در عشق او سوختی

پیر عشق

نگاه تو به این همیشه خسته

به قلبی که از بار غم شکسته

نگام بکن ببین دیگه پیر شدم

از زندگی با آدماش سیر شدم

تو گفتی تا ابد کنار منی

شریک تنهایی و یار منی

تنها گذشتن راه و رسمی خطاست

تنها شدن آخر این ماجراست

بوسه نزن به قبری که خالیه

به شبی که همش تو بیداریه

به دستی که رنج تو رو کشیده

از عاشقی بعد از تو دل بریده

آتیش نزن خاکسترم رو ببین

منم من اون آتش خاموش شده

اونی که تو ذهن هیاهو گرت

به سادگی محو و فراموش شده

نگام بکن یه مرد بی هویت

یه سنگ قبر یه نامه ی وصیت

تنهاترین تنهای دل شکسته

یه پیرمردی که عصا به دسته

 

                 افسوس غم است خنده و گریه ی ما

                                    افسوس که تیره گشت آیینه ی ما

                از سوختگان چه سود جز خاکستر

                                هر شعله ی دوزخ غم در سینه ی ما