دعا
خدایا خدایا خدایا
مرا آنگونه که آفریدی وا مگذار و مرا راهنما باش که عشق در وجود من همچو قصه ای نافرجام است.
روزگار را بر من سخت مگردان و مرا به حال خود رها مکن،که بی تو هیچم
آنچه روشنگر هدایت من است را ارزانی دار و مغرورم مکن و آتش نفس را در من خاموش کن که سوزنده تر از او در زمان من چیزی نیست.
خدایا به تو پناه می برم...
دست دعا
اغلب ما آدما هزار تا رنگیم
توی افکار دروغ خیلی زرنگیم
رسممون شده مثِ هابیل وقابیل
واسه هم چاقو بدست،دست به تفنگیم
از یه شب نمیشه صد ساله جلو رفت
نمیشه بی خستگی فکر دِرو رفت
روزیِ ما دست اون خدای پاکه
نکنه دین پای ثروتی گِرو رفت
آجری روی آجر جا نمی گیره
تا خدا دست جماعت و نگیره
آدما رسم رفاقت رسم عشقه
نکنه عشق توی سینه ها بمیره
اگه بیماری دعا کن فرجی شه
اگه مسکینی دعا کن مددی شه
اگه تنهایی دعا کن کرمی شه
اگه خسته ای دعا کن نفسی شه
مثل سنگ آدم نمی تونه بمونه
نمیشه تو بغض تنهایی بخونه
زخم دنیا مالِ امتحان ما بود
کیه که جراحت ما رو بدونه؟
خار آخرت ،زمین خورده ی دنیا
میشه امروز برسم به صبح فردا؟
تا غروب راهی نمونده بی خیالم
اینبارم باز دل و میزنم به دریا
شبِ من لحظه ی کابوس غباره
دل من غریبه ی شهر و دیاره
فرصت رسیدن خورشید هستی
فکر کنم برای من دیگه محاله
اگه دلگیری دعا کن که خدا هست
اگه مجنونی دعا کن که صفا هست
اگه مجرمی دعا کن که شفا هست
اگه مظلومی دعا کن که جزا هست